loading...
| Bia | 2 | faaz | Bozorgtarin Download center Va Foroshgah |
محصولات

محصولات اولیه  فروشگاهwww.shopbia2faa.Tk

خرید کنید + دریافت کنید + پرداخت کنید

================================


پنل ارسال و دریافت پیام کوتاه لیمو20
پیشرفته ترین سامانه ارسال و دریافت پیام کوتاه در کشور
مدیریت ارسال و دریافت توسط خودتان و در پنل اختصاصی شما !
کاربران و مشتریان خود را چندین برابر کنید
ارسال پیامک بر اساس کد پستی تمامی استان ها
بانک شماره موبایل با بیش از 45 میلیون شماره فعال
ارسال خبرنامه
راه اندازی مسابقات و نظرسنجی
ارسال های زمان بندی شده
قابلیت استفاده از وب سرویس (ارسال و دریافت از طریق سایت شما)
و صدها امکان دیگر
با مراجعه به سایت ما می توانید امکانات کامل را مشاهده نمایید
www.Limoo20.ir
شماره های تماس :
09154294604
محمد مهدی پورسمنانی
09358081098
وحید درستی
آیدی پشتیبانی :
i_plus_plus@yahoo.com
Bia2faaz@yahoo.com

http://up.limoo20.ir/1/61db02561fa4e09ec13421b098df15f3.jpg
Vahid Faaz بازدید : 64 دوشنبه 15 آبان 1391 نظرات (0)

روزی خانمی سخنی را بر زبان آورد که مورد رنجش خاطر بهترین دوستش شد، او بلافاصله از گفته خود پشیمان شده و به دنبال راه چاره ای گشت که بتواند دل دوستش را به دست آورده و کدورت حاصله را برطرف کند.
او در تلاش خود برای جبران آن، نزد پیرزن خردمند شهر شتافت و پس از شرح ماجرا، از وی مشورت خواست. پیرزن با دقت و حوصله فراوان به گفته های آن خانم گوش داد و پس از مدتی اندیشه، چنین گفت: "تو برای جبران سخنانت لازمست که دو کار انجام دهی و اولین آن فوق العاده سخت تر از دومیست."
خانم جوان با شوق فراوان از او خواست که راه حل ها را برایش شرح دهد.
پیرزن خردمند ادامه داد: امشب بهترین بالش پری را که داری، برداشته و سوراخ کوچکی در آن ایجاد می کنی، سپس از خانه بیرون آمده و شروع به قدم زدن در کوچه و محلات اطراف خانه ات می کنی و در آستانه درب منازل هر یک از همسایگان و دوستان و بستگانت که رسیدی، یک عدد پر از داخل بالش درآورده و به آرامی آنجا قرار می دهی. بایستی دقت کنی که این کار را تا قبل از طلوع آفتاب فردا صبح تمام کرده و نزد من برگردی تا دومین مرحله را توضیح دهم.
خانم جوان به سرعت به سمت خانه اش شتافت و پس از اتمام کارهای روزمره خانه، شب هنگام شروع به انجام کار طاقت فرسایی کرد که آن پیرزن پیشنهاد نموده بود. او با رنج و زحمت فراوان و در دل تاریکی شهر و در هوای سرد و سوزناکی که انگشتانش از فرط آن، یخ زده بودند، توانست کارش را به انجام رسانده و درست هنگام طلوع آفتاب به نزد آن پیرزن خردمند بازگشت.
خانم جوان با این که به شدت احساس خستگی می کرد، اما آسوده خاطر شده بود که تلاشش به نتیجه رسیده و با خشنودی گفت: "بالش کاملاً خالی شده است"
پیرزن پاسخ داد: حال برای انجام مرحله دوم، بازگرد و بالش خود را مجدداً از آن پرها، پر کن، تا همه چیز به حالت اولش برگردد!
خانم جوان با سرآسیمگی گفت: اما می دانید این امر کاملاً غیر ممکن است! اینک باد بیشتر آن پرها را از محلی که قرارشان داده ام، پراکنده است، قطعاً هر چقدر هم تلاش کنم، دوباره همه چیز مثل اول نخواهد شد!
پیرزن با کلامی تأمل برانگیز گفت: کاملاً درسته! هرگز فراموش نکن کلماتی که به کار می بری همچون پرهاییست که در مسیر باد قرار می گیرند. آگاه باش که فارغ از میزان صمیمت و صداقت گفتارت، دیگر آن سخنان به دهان بازنخواهند گشت. بنابراین در حضور کسانی که به آنها عشق می ورزی، کلماتت را خوب انتخاب کن.

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
1

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    ازکدام قسمت وبسایت بیشتر خوشتون اومد ؟
    از 20 به این وب سایت چند میدی ؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 551
  • کل نظرات : 17
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 14
  • آی پی امروز : 19
  • آی پی دیروز : 27
  • بازدید امروز : 321
  • باردید دیروز : 262
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 669
  • بازدید ماه : 1,190
  • بازدید سال : 4,901
  • بازدید کلی : 515,913
  • کدهای اختصاصی