من بهانه می گیرم و تو دهانم را با یک "بوسه" ببند
+++
دلم بوسه ای می خواهد که از فشارش، چشمانم سیاهی رود!
چقدر این سرگیجه ای که از مستی عشق برمی خیزد را دوست دارم!
+++
از صورتت نقاشی کشیده ام، همانطور که دلم می خواست باشی، حالا چشم هایت فقط مرا می بیند و لبخند همیشگیت لحظه های نبودنت را می پوشاند
فقط مانده ام، هوس بوسیدنت را چه کنم؟
+++
تمام زخم هایم مرهمش لب های توست
بوسه نمی خواهم! فقط حرفی بزن
+++
خیره است چشم خانه به چشمان مات من
خالی است بیصدا و سکوتت حیات من
حق السکوت می طلبد از لبان تو
چشمان لا ابالی و لب های لات من!
+++
چه خوب!
که من بهشت را به بوسه های تو بخشیدم!
حالا همه جا بوی بهشت دارد و من، عطر بوسه های تو!
+++
دارد عادتم می شود که با دلهره تو را ببوسم!
مثل گنجشک ها که هرگز آسوده از زمین، دانه برنمی چینند!
+++
آن روزها: تو و بوسه های داغ
این روزها: من و داغ بوسه ها