چارلز یکی از خلبانان نیروی دریایی بود. پس از 75 مأموریت جنگی هواپیمای او مورد اصابت یک موشک زمین به هوا قرار گرفت. پلوم بیرون پرید و به اسارت در آمد.
سال ها بعد از آزادی از اسارت، پلوم و همسرش در رستورانی نشسته بودند. مردی به آنها نزدیک شد و گفت: "تو پلوم هستی! در نبرد هوایی، جنگنده ها رو تعقیب کردی و بعد هواپیمای تو رو زدند و سقوط کردی!"
پلوم پرسید: "تو از کجا این مطلب رو می دونی؟"
مرد پاسخ داد: "من چتر نجات تو رو بستم."
مرد که با غرور مشتش را در هوا تکان می داد گفت: "می بینم که چترت کار کرده!"
پلوم حرف او را تأیید کرد و گفت: "مطمئناً کار کرده، چون اگه کار نمی کرد من الآن اینجا نبودم."
پلوم به ساعاتی فکر کرد که آن ملوان پشت یک میز چوبی طویل در سالن های زیر کشتی، با دقت چترها را ترمیم کرده، آنها را تا می زده و با نگرانی سرنوشت کسی را که نمی شناخته رقم می زده است.
چه کسی چتر نجات شما را می بندد؟
همه انسانها کسی را دارند که نیاز روزمره شان را برای ادامه راه فراهم می کند.
قدر تمام ارزش های هر کسی را، هرچه که هست، هرچه می کند، بدانید. کار هر کسی، هرچه که باشد، ضروری و مهم است.
در طی روز به همه افراد تمرکز و توجه کنید. شاید گاهی در گفتن سلام، لطفاً، متشکرم، تبریک گفتن به کسی که اتفاق مهمی برایش رخ داده است، تعریف کردن از کسی یا حتی انجام یک کار خوب، بی دلیل کوتاهی می کنیم.
شاید مهم ترین موفقیت زندگی کسی به کلام شما بستگی داشته باشد.
در این هفته، در این ماه، این سال، آنهایی که چتر نجات شما را می بندند، بشناسید.