دختر کوچولوی صاحبخانه از آقای "کی" پرسید: اگر کوسه ها آدم بودند با ماهی های کوچولو مهربانتر میشدند؟
آقای کی گفت: البته! اگر کوسه ها آدم بودند توی دریا برای ماهی ها جعبه های محکمی میساختند. همه جور خوراکی توی آن میگذاشتند. مواظب بودند که همیشه پر آب باشد. هوای بهداشت ماهی های کوچولو را هم داشتند. برای آنکه هیچوقت دل ماهی کوچولو نگیرد، گاهگاه مهمانی های بزرگ بر پا میکردند...
چونکه: گوشت ماهی شاد از ماهی دلگیر لذیذتر است!!! برای ماهی ها مدرسه میساختند و به آنها یاد میدادند که چه جوری به طرف دهان کوسه شنا کنند!!! درس اصلی ماهی ها اخلاق بود! به آنها می قبولاندند که: زیباترین و باشکوه ترین کار برای یک ماهی این است که خود را در تقدیم یک کوسه کند!!! به ماهی کوچولو یاد میدادند که چطور به کوسه ها معتقد باشند و چه جوری خود را برای یک آینده زیبا مهیا کنند. آینده ای که فقط از راه اطاعت به دست میاید!!!
اگر کوسه ها آدم بودند در قلمروشان البته هنر هم وجود داشت. از دندان کوسه تصاویر زیبا و رنگارنگی می کشیدند. ته دریا نمایشنامه ای روی صحنه می آوردند که در آن ماهی کوچولوهای قهرمان شاد و شنگول به دهان کوسه ها شیرجه میرفتند! همراه نمایش آهنگ های محسور کننده ای هم می نواختند که بی اختیار ماهی های کوچولو را به طرف دهان کوسه ها میکشاند...!
در آنجا بی تردید مذهبی هم وجود داشت که به ماهیها می آموخت: "زندگی واقعی در شکم کوسه ها آغاز میشود"
(برتولد برشت)