loading...
| Bia | 2 | faaz | Bozorgtarin Download center Va Foroshgah |
محصولات

محصولات اولیه  فروشگاهwww.shopbia2faa.Tk

خرید کنید + دریافت کنید + پرداخت کنید

================================


پنل ارسال و دریافت پیام کوتاه لیمو20
پیشرفته ترین سامانه ارسال و دریافت پیام کوتاه در کشور
مدیریت ارسال و دریافت توسط خودتان و در پنل اختصاصی شما !
کاربران و مشتریان خود را چندین برابر کنید
ارسال پیامک بر اساس کد پستی تمامی استان ها
بانک شماره موبایل با بیش از 45 میلیون شماره فعال
ارسال خبرنامه
راه اندازی مسابقات و نظرسنجی
ارسال های زمان بندی شده
قابلیت استفاده از وب سرویس (ارسال و دریافت از طریق سایت شما)
و صدها امکان دیگر
با مراجعه به سایت ما می توانید امکانات کامل را مشاهده نمایید
www.Limoo20.ir
شماره های تماس :
09154294604
محمد مهدی پورسمنانی
09358081098
وحید درستی
آیدی پشتیبانی :
i_plus_plus@yahoo.com
Bia2faaz@yahoo.com

http://up.limoo20.ir/1/61db02561fa4e09ec13421b098df15f3.jpg
Vahid Faaz بازدید : 62 یکشنبه 14 آبان 1391 نظرات (0)

حکایتی از زبان مسیح نقل می کنند که بسیار شنیدنی است. می گویند او این حکایت را بسیار دوست داشت و در موقعیت های مختلف آن را بیان می کرد.
حکایت این است:
مردی بود بسیار متمکن و پولدار روزی به کارگرانی برای کار در باغش نیاز داشت. بنابراین، پیشکارش را به میدان شهر فرستاد تا کارگرانی را برای کار اجیر کند. پیشکار رفت و همه کارگران موجود در میدان شهر را اجیر کرد و آورد و آن ها در باغ به کار مشغول شدند. کارگرانی که آن روز در میدان نبودند، این موضوع را شنیدند و آنها نیز آمدند. روز بعد و روزهای بعد نیز تعدادی دیگر به جمع کارگران اضافه شدند. گرچه این کارگران تازه، غروب بود که رسیدند، اما مرد ثروتمند آنها را نیز استخدام کرد.
شبانگاه، هنگامی که خورشید فرو نشسته بود، او همه کارگران را گرد آورد و به همه آنها دستمزدی یکسان داد. بدیهی ست آنانی که از صبح به کار مشغول بودند، آزرده شدند و گفتند: «این بی انصافی است. چه می کنید، آقا؟ ما از صبح کار کرده ایم و اینان غروب رسیدند و بیش از دو ساعت نیست که کار کرده اند. بعضی ها هم که چند دقیقه پیش به ما ملحق شدند. آنها که اصلاً کاری نکرده اند».
مرد ثروتمند خندید و گفت: «به دیگران کاری نداشته باشید. آیا آنچه که به خود شما داده ام کم بوده است؟» کارگران یکصدا گفتند: «نه، آنچه که شما به ما پرداخته اید، بیشتر از دستمزد معمولی ما نیز بوده است. با وجود این، انصاف نیست که اینانی که دیر رسیدند و کاری نکردند، همان دستمزدی را بگیرند که ما گرفته ایم». مرد دارا گفت: «من به آنها داده ام زیرا بسیار دارم. من اگر چند برابر این نیز بپردازم، چیزی از دارائی من کم نمی شود. من از استغنای خویش می بخشم. شما نگران این موضوع نباشید. شما بیش از توقع تان مزد گرفته اید پس مقایسه نکنید. من در ازای کارشان نیست که به آنها دستمزد می دهم، بلکه می دهم چون برای دادن و بخشیدن، بسیار دارم. من از سر بی نیازی ست که می بخشم.»
مسیح گفت: «بعضی ها برای رسیدن به خدا سخت می کوشند. بعضی ها درست دم غروب از راه می رسند. بعضی ها هم وقتی کار تمام شده است، پیدایشان می شود. اما همه به یکسان زیر چتر لطف و مرحمت الهی قرار می گیرند.» شما نمی دانید که خدا استحقاق بنده را نمی نگرد، بلکه دارائی خویش را می نگرد. او به غنای خود نگاه می کند، نه به کار ما. از غنای ذات الهی، جز بهشت نمی شکفد. باید هم اینگونه باشد. بهشت، ظهور بی نیازی و غنای خداوند است.

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
1

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    ازکدام قسمت وبسایت بیشتر خوشتون اومد ؟
    از 20 به این وب سایت چند میدی ؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 551
  • کل نظرات : 17
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 14
  • آی پی امروز : 8
  • آی پی دیروز : 27
  • بازدید امروز : 235
  • باردید دیروز : 262
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 583
  • بازدید ماه : 1,104
  • بازدید سال : 4,815
  • بازدید کلی : 515,827
  • کدهای اختصاصی